اسماعیل عسلی
وضعيت بغرنجي که سينما و تئاتر و حتي هنرهاي دستي پيدا کرده اند صرفا ناشي از محدوديت هاي کرونايي ، جرح و تعديل آثار در جريان بازبيني ها و همچنين شرايط ويژه اقتصادي مردم و گراني بليت نيست ؛ بلکه تغيير سبک زندگي و ميدان داري اينترنت و شبکه هاي ماهواره اي که بخشي از اوقات فراغت مردم را پر مي کنند نيز در اين امر دخيل است . از اين رو به نظر نمي رسد که حتي با بهبود وضعيت اقتصادي مردم و عادي شدن برگزاري تجمعات به دنبال فروکش کردن کرونا نيز شاهد پر شدن سالن هاي سينما و تئاتر و رونق بازار صنايع دستي باشيم . زماني که نسل ما دوران نوجواني و جواني را سپري مي کردند ، سينما و تئاتر رونق زيادي داشتند زيرا هنوز جايگزيني دندان گير و جذاب براي آنها پيدا نشده بود ، بعدها حتي تلوزيون هم با توجه به محدوديت زمان پخش برنامه ها و توليدات اندک نتوانست رقيبي سرسخت براي سينما و تئاتر باشد تا آنجا که توليدات سينمايي قادر به سمت دهي به فرهنگ عمومي بودند از آنچنان قابليتي براي فرهنگ سازي در جهات مطلوب و حتي نامطلوب آن برخوردار بودند که بسياري از بازيگران مطرح کنوني دست پروده ي شرايط حاکم بر آن زمان هستند . اکنون شرايط تغيير کرده و با وجود اين که شاهد توسعه سالن هاي سينما و تئاتر متناسب با افزايش جمعيت کلان شهرها و شهرستان ها نبوده ايم ، باز هم اداره کنندگان اين صنعت اعم از صاحبان سالن ، تهيه کننده ها ، بازيگران و عوامل مرتبط با توليد آثار هنري ، بابت استقبال کم مردم از آثار توليدي گلايه مندند به طوري که حتي تخفيف هاي اعمال شده براي گيشه ، امکان نمايش خانگي و تبليغات گسترده براي بازديد از آثار سينمايي و تئاتر نيز کارساز نيست . کتابفروشي ها و نويسندگان و مترجمان و تمامي کساني که از دور و نزديک دستي بر آتش توليد آثار ادبي و هنري دارند نيز از کمبود مخاطب رنج مي برند و تيراژ اغلب کتاب ها اغلب به زير 500 شماره رسيده است ! حتي صاحبان منبر و تريبون نيز اکثريت مخاطبان خود را از دست داده اند و هزينه ي جمع آوري مردم براي اجراي برخي مراسم قابل مقايسه با گذشته نيست لذا به استثناي آثار محدودي که پشتوانه تبليغاتي و مالي و دولتي دارند و از حمايت بخش فرهنگي برخي نهادها برخوردار مي شوند و سمت و سوي خاصي را دنبال مي کنند ، اکثر هنرمندان تنها دلخوشي شان به مخاطبان خاصي است که از روي ذوق و علاقه و به قصد نقد و بررسي و يادگيري به سمت انواع هنرها مي روند . البته وضعيت موسيقي در مقايسه با ساير هنرها تا حدودي متفاوت است زيرا از موسيقي به مناسبت هاي مختلف در عروسي ها ، جشن تولدها ، آيين هاي ملي و مذهبي و اخيرا حتي براي برگزاري مراسم يادبود درگذشتگان نيز بهره برداري مي شود و توليدات موسيقايي در معرض کمبود مخاطب نيست که بي گمان بخش اعظم چنين اقبالي سر در آبشخور ممانعت هاي غير اصولي دارد زيرا مردم از هر چه منع شوند نسبت به آن کنجکاو و حريص مي شوند !
شايد حرکت به سمت شکل گيري هلدينگ هاي هنري و فرهنگي راهکاري منطقي براي جمع آوري مخاطب باشد . تصور کنيد در يک بوستان و پارک عمومي پرديسي در بر گيرنده امکانات ورزشي ، سالن سينما و تئاتر و نمايش روحوضي و تعزيه و اجراي نمايش بر اساس داستان هاي شاهنامه و تئاتر عروسکي داشته باشيم و در کنار همه ي اين امکانات مسجدي هم باشد و کتابخانه اي و همچنين کانوني براي گردهمايي علاقمندان به قرائت قرآن و هنرهاي دستي و آموزش بازي هاي کودکانه و پيست دوچرخه سواري براي کودکان و نوجوانان و آموزش سخنوري و استخر شنا و برگزاري جلسات پرسش و پاسخ پيرامون مسائل ديني و فلسفي و اجتماعي و فرهنگي ، نشست هاي سعدي خواني و حافظ خواني و شاهنامه خواني و … بدون ترديد چنين مجموعه اي حتي اگر بيست و چهارساعته هم باز باشد براي يک ثانيه هم بي مخاطب نمي ماند . با وجود اين که اين گونه القاء مي شود که مردم دين گريز شده اند اما اگر دانشمنداني مطلع و برخوردار از سعه صدر و باسواد و سخنور و غير وابسته به احزاب سياسي و آشنا با فرهنگ اين مرز و بوم نظير آقاي الهي قمشه اي حداقل يک مرتبه در ماه در سالن چنين مجتمعي حضور پيدا کنند ، مردم و حتي خواص جامعه مانند پروانه دور شمع وجودشان جمع مي شوند و شنونده ي خوبي براي سخنان آنها خواهند بود . در شهر شيراز بوستان هاي متعددي است که امکان تاسيس پرديس هاي فرهنگي در اغلب آنها وجود دارد . اين روزها ديگر سالن هاي سينما با ظرفيت بالاي صد نفر از تماشاگر پر نمي شود . سالن ها نيز بايد چند منظوره باشد يعني هم امکان نمايش فيلم داشته باشد هم زمينه اجراي نمايش اعم از تئاتر ، تئاتر عروسکي ، تعزيه ، روحوضي و کرخواني و سرود و تواشيح و …. چنين پرديس هايي بهترين مکان براي نصب بيلبوردهاي تبليغاتي با محتواي آموزنده و جهت دهنده نيز هست و علاقمندان به اجراي موسيقي هم مي توانند جايگاهي ويژه در چنين پرديس هايي داشته باشند .
هزينه تاسيس چنين پرديس هايي مانند هزينه تاسيس بزرگراه ها در دراز مدت و از طريق حق ورود و يا حق عضويت قابل تامين شدن است و همين امر به بخش خصوصي براي ورود به سرمايه گذاري در اين گونه موارد انگيزه مي دهد و حسن چنين پرديس هايي اين است که قابل رصد و پايش است و تمامي کساني که در چنين محيط مفرحي جمع مي شوند خود را ملزم به رعايت چهارچوب هاي متعارف مي دانند . اين نکته را نبايد از نظر دور داشت که هيچ هنر ، فن و صنعتي نمي تواند بر پايه ي نفي ساير هنرها و فنون پايدار بماند چرا که خداوند انسان ها را از نظر ذوق و گرايش هنري متفاوت آفريده ، لذا در کنار هم بودن تمامي گرايش ها منجر به ايجاد فضايي تعديل شده و به دور از افراط و تفريط خواهد شد .
گاهي ما سرنا را از سر گشادش مي زنيم و تلاش مي کنيم با برجسته کردن برخي فعاليت ها از حجم ساير فعاليت ها بکاهيم که صد البته نتيجه ي عکس مي گيريم . ما ناگزير هستيم نياز مردم به نشاط و سرخوشي را با ورزش و فعاليت هاي رشد دهنده ي هنري و اجراي آيين هاي ديني گره بزنيم . هنر و دين و ورزش و نشاط و رشد جسمي و تعالي معنوي هيچ گونه منافاتي با يکديگر ندارند . پرهيز دادن مردم از آنچه بدان نياز دارند موجب حريص شدن آنها نسبت به موضوعات ممنوعه مي شود و هزينه ي اداره جامعه و پايش رفتارها را بالا مي برد .